مرجع تخصصی آموزش و دانلود
ساعت:     
 چهارشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۴  برابر با  Wednesday 16 July 2025 میلادی  و   20 محرم 1447 قمری
204
1 می 2025

درباره روز معلم باید گفت این روز، نماد احترام به کسانی است که با چراغ دانایی، مسیر زندگی ما را روشن می‌کنند. روز معلم، فرصتی برای سپاس از معلمانی است که عشق به یادگیری را در دل ما می‌کارند. بعضی آدم ها هستند که فقط برای مدت کوتاهی وارد زندگی ما می شوند اما تاثیرشان تا سالهای سال روی زندگی دیگران می تواند به خوبی و نیکی به جای بماند. یکی از آن دسته آدم ها،معلم ها هستند.

در زندگی ما آدم ها ، معلم های زیادی می آیند و به ما کمک می کنند که رشد کنیم و زندگی بهتری داشته باشیم.اما در این میان بعضی از معلم ها، بیش از اندازه دلسوز و مهربان و دوست داشتنی هستند و فراتر از وظیفه و شغل خود برای آدم های اطراف خود مهربانند و به آنها عشق می دهند. آنها فرشته هایی زمینی هستند که وجودشان لبریز از عشق و محبت است ؛ به همین دلیل به اطرافیانشان هم مادام عشق و مهربانی هدیه می کنند. یقین دارم همه  انسانها حداقل یک بار هم که شده از این معلم های ناب سر راه شان قرار گرفته ؛ معلم هایی مثل سرکار خانم نفیسه محسنی عزیزم و شادروان سرکار خانم شیرین مهدوی نازنینم که تا وقتی خودم و دخترم نفس می کشیم ؛ قدردان این بزرگواران هستیم و یادشان در قلب ما جاودان هست.

در ادامه به مناسبت ۱۲ اردیبهشت که مصادف با شهادت شهید مطهری و روز معلم است، چندین انشا درباره روز معلم که مناسب تمام سنین هست، برای شما عزیزان قرار داده ایم. شما را به مطالعه این انشا ها دعوت می‌نماییم.

انشا درباره روز معلم

انواع انشا درباره روز معلم

۱. معلم‌ها فرشته‌های روی زمین‌اند

بعضی وقتا با خودم فکر می‌کنم اگه فرشته‌ها هم بین ما زندگی می‌کردن، چه شکلی بودن؟

جوابشو وقتی تو کلاس درس نشستم و به چهره‌ی آروم و صبور معلمم نگاه کردم، پیدا کردم.

آره، معلم‌ها فرشته‌اند…

فرشته‌هایی با لباس ساده، با دلی بزرگ، با چشمایی که همیشه پر از امید و مهربونیه. اونا بی‌صدا می‌سازن، بی‌انتظار می‌بخشن، بی‌ادعا عشق می‌ورزن. هر روز که وارد کلاس می‌شن، انگار با خودشون نور میارن.

حتی اگه حالشون خوب نباشه، حتی اگه خسته باشن، با همون لبخند همیشگی می‌گن: “کتاباتون رو باز کنین.”

معلم‌ها مثل فرشته‌هایی‌ان که به ما بال میدن، بال‌هایی از دانش، اعتمادبه‌نفس و رویا.

وقتی می‌گن “تو می‌تونی”، انگار دارن پرواز رو یادمون میدن.

یادمه یه روز انشام رو  با استرس خوندم، ولی معلممون با لبخند گفت: “آفرین، چه خوب نوشتی، با احساس بود.”

همون لحظه، قلبم پر کشید! احساس کردم می‌تونم، باور کردم که ارزش دارم، که دیده شدم.

معلم‌ها فقط درس نمی‌دن، اونا یاد می‌دن چطوری زندگی کنیم، چطوری اشتباه کنیم، چطوری بلند شیم.

تو روز معلم، وقتی همه به فکر خریدن گل و هدیه‌اند، من دلم می‌خواد فقط یه چیز بگم:

“ممنون که توی سخت‌ترین لحظه‌ها، پشت ما بودین. ممنون که هیچ‌وقت امیدتون به ما کم نشد. ممنون که مثل فرشته‌ها، بی‌چشم‌داشت کنارمون بودین.”

فرشته‌ها همیشه پر ندارن، گاهی گچ دست‌شونه و دفتر نمره. گاهی روی صورتشون جای خستگیه ولی توی دلشون پر از عشقه.

معلم عزیزم، شما برای من نه‌تنها یک معلم، بلکه یک الگوی واقعی بودین. فرشته‌ای که توی زندگی من رد نوری گذاشت که هیچ‌وقت خاموش نمی‌شه.

انشا درباره روز معلم برای تمام پایه ها

۲.روزی برای سپاسگزاری

اگه به من بگن فقط یه جمله بنویس برای معلمم، می‌نویسم: “تو باعث شدی من بهتر بشم.”

چون این جمله ساده، تمام احساس من رو نشون می‌ده.

معلم ‌بودن یعنی گوش‌دادن به دل بچه‌ها، دیدن استعدادهاشون، کمک‌کردن به پروازشون.

امروز که بزرگ‌تر شدم، بیشتر می‌فهمم که اون صبر و عشقی که معلم‌هام داشتن، چقدر باارزشه.

من فقط می‌خوام بگم: کاش بتونم یه روزی مثل اونا باشم. کسی که رد پاش تو دل آدما جا می‌مونه.

روزت مبارک ای معلم نازنین، ای فرشته‌ی مهربون.

تو فقط الفبا و اعداد یاد ندادی، بلکه راه و رسم زندگی رو نشون دادی.

تو باعث شدی از شکست نترسم و برای موفقیت بجنگم.

اگه امروز چیزی بلدم، اگه بلدم چطور فکر کنم و چطور تصمیم بگیرم، به خاطر توست.

روز معلم فقط یه روز نیست، یه یادآوریه که بدون معلم، هیچ رویایی به واقعیت نمی‌رسه.

هر بار که دفتر خاطراتم رو ورق می‌زنم، پره از لحظه‌هایی که تو توشون بودی.

یادته اون روز که نمره‌ام کم شد و گریه‌ام گرفت؟

اومدی کنارم نشستی و گفتی: “نمره مهمه، ولی تو مهم‌تری. چون تلاش کردی.”

تو اون لحظه من یاد گرفتم که ارزش خودم بیشتر از یه عدد ساده‌ست.

تو به من نگاه کردی و چیزایی رو دیدی که خودم ندیده بودم. تو استعداد من رو شناختی، حتی وقتی هنوز خودم باورش نداشتم.

یادمه یه بار برام نوشتی: “تو می‌تونی نویسنده‌ی بزرگی بشی.” همین یه جمله شد انگیزه‌ی سال‌های بعد من.

امروز اگه کسی ازم بپرسه کی باعث شدی راه زندگی‌تو پیدا کنی، می‌گم: “معلمم.”

امروز فقط روز معلم نیست، روز عشقه، روز ایمان، روز کسیه که بی‌ادعا، چراغ راه ما شد.

دلم می‌خواد تو رو توی بهترین لحظه‌های زندگیم شریک بدونم، چون ریشه‌ی خیلی از موفقیتام توی کلاس تو شکل گرفت.

تو به ما احترام یاد دادی، نه فقط به بزرگ‌ترها، بلکه به خودمون.

تو یاد دادی که حتی اگه دنیا سخت باشه، قلب آدم می‌تونه روشن بمونه.

تو فقط معلم نبود، فرشته‌ای بودی که با لبخندش می‌تونست یه روز تاریک رو آفتابی کنه.

معلم عزیزم، امروز روز شماست، ولی من هر روز به یادتان هستم.

انشا با موضوع روز معلم

انشا درباره روز معلم برای دبستان

انشا درباره معلم خوب

۳. معلم یعنی عشق

گاهی وقتها با خودم فکر می‌کنم اگر معلمم نبود، من الان کی بودم؟ شاید هنوز اعتماد به نفس نداشتم، شاید هنوز بلد نبودم با بقیه ارتباط برقرار کنم.

معلمم فقط درس نمی‌داد، زندگی یاد می‌داد. با نگاهش، با حرف‌هایش، با صبرش. حتی وقتی اشتباه می‌کردم، بهم فرصت دوباره می‌داد، بدون قضاوت.

اون روزها گذشت، اما حرف‌هایش هنوز توی گوشم زنگ می‌زنه.

می‌خوام بگم که معلم بودن فقط یه شغل نیست، یه مأموریت الهیه. روز معلم برای من یعنی تجلیل از عشق، از مهر، از کسی که روشن‌کننده‌ی راه من بود.

گاهی به گذشته نگاه می‌کنم و می‌بینم چقدر از رفتارها و باورهایی که امروز دارم، به خاطر معلممه.

وقتی سختی می‌کشم، یاد حرفاش می‌افتم: “زندگی همیشه آسون نیست، ولی تو می‌تونی از پسش بربیای.”

امروز من هم دلم می‌خواد به کسی امید بدم، همون‌طور که اون به من امید داد. معلمم، همیشه در قلب منی، حتی اگر دیگه کنارم نباشی.

اگه یه روز بچه‌ای ازمن بپرسه “عشق یعنی چی؟” براش از تو می‌گم، از اینکه چطور بی‌ادعا برامون وقت گذاشتی، چطور از خوشی خودت زدی تا به ما یاد بدی.

وقتی مریض می‌شدی ولی بازم سر کلاس حاضر می‌شدی، ما شاید در ظاهر نفهمیدیم، ولی قلب‌مون حس کرد.

تو با دل درس می‌دادی، نه فقط با کتاب. حرف‌هات، حتی بعد از سال‌ها، مثل چراغ توی تاریکی مسیر زندگیم ،روشنه.

من هر وقت می‌خوام کاری رو با عشق انجام بدم، به یاد تو می‌افتم. تو بهم یاد دادی که آدم باید از دلش مایه بذاره، نه فقط از ذهنش.

حتی وقتی بچه‌ها شلوغ می‌کردن، با مهربونی نگاهشون می‌کردی و می‌گفتی: “می‌دونم شما بهترین‌اید.”

تو باور داشتی که ما می‌تونیم، حتی وقتی خودمون به خودمون شک داشتیم.

الان که بزرگ شدم، بیشتر می‌فهمم که اون روزا چقدر خاص بودن. کاش می‌تونستم برگردم و یک بار دیگه از ته دل بهت بگم:

“معلم عزیزم، ممنونم که به من یاد دادی چطور انسان بهتری باشم.”

انشاء در مورد معلم برای مقطع راهنمایی

۴.کلاسی پر از لبخند

کلاس ما یه جای خاصه، چون معلممون خاصه.

از همون روز اول که وارد کلاس شد، یه حس خوب با خودش آورد. با لبخندش، با نگاه مهربونش، با صدایی که همیشه آرامش داشت.

کلاس ما پر از شور و نشاطه چون اون بلده چطوری دل بچه‌ها رو شاد کنه. حتی وقتی خسته‌ایم، معلممون با یه جمله قشنگ یا یه شوخی کوچولو حال‌مون رو خوب می‌کنه.

کلاسمون فقط جایی برای یاد گرفتن ریاضی یا فارسی نیست؛ جاییه برای یاد گرفتن محبت، همدلی و انسانیت.

بعضی وقتها معلممون قصه می‌گه، قصه‌هایی که پر از درس زندگی‌اند.

اون روز که یکی از بچه‌ها گریه کرد، معلممون باهاش صحبت کرد و آرومش کرد.

تو نگاه معلممون می‌شه فهمید که واقعاً برامون مهمه.

برای همینم ما دوست داریم تو کلاسش باشیم، حتی اگه سخت‌ترین درس‌ها رو بده.

کلاس ما یه خانواده‌ست، و معلممون مادر ( پدر دوم )ماست.

ما فقط درس نمی‌خونیم، ما با هم می‌خندیم، اشتباه می‌کنیم، یاد می‌گیریم.

یادمه یه بار هممون از یه درس نمره کم گرفتیم. فکر کردیم ناراحت می‌شه، اما اون اومد گفت:

“این یعنی من خوب درس ندادم، دفعه بعد بهتر توضیح می‌دم.”

باورمون نمی‌شد! هیچ وقت تقصیر رو گردن شاگرداش ننداخت.

همین شد که بیشتر تلاش کردیم، چون نمی‌خواستیم دلش بشکنه.

هر روز یه نکته تازه ازش یاد می‌گیریم، حتی وقتی موضوع درس ربطی به زندگی نداره.

کلاس ما با اینکه ساده‌ست، ولی پر از حس خوبه. پر از صدای خنده، پر از همدلی. ما با هم جشن می‌گیریم، با هم اشک می‌ریزیم، با هم بزرگ می‌شیم.

وقتی یکی مریض می‌شه، معلم مون هم نگران می‌شه. وقتی یکی موفق می‌شه، اون از ته دل خوشحال می‌شه.

کلاسی که معلم مهربون داشته باشه، می‌تونه برای همیشه توی دل بچه‌ها بمونه.

من مطمئنم سال‌های بعد، وقتی از این مدرسه رفتم، هنوز صدای معلممون تو گوشم هست که می‌گفت:

“شما بچه‌های خاصی هستین، هیچ‌وقت خودتونو دست‌کم نگیرین.”

انشا درباره روز معلم کوتاه

۵.شاگردی کردن افتخاره

همیشه فکر می‌کردم معلم بودن خیلی سخته، ولی وقتی بیشتر دقت کردم، فهمیدم شاگرد خوب بودن هم یه افتخاره.

اینکه پای حرفای یه آدم بزرگ و دانا بشینی، یعنی داری به خودت احترام می‌ذاری.

شاگردی کردن فقط نشستن سر کلاس نیست، یعنی با دلت بشنوی، با عشقت یاد بگیری. معلم فقط نمیاد چیزی رو بگه و بره؛ با تموم وجودش میاد، با دلش، با وقتش، با صبرش.

برای همینه که وقتی می‌خوام از کسی تعریف کنم، می‌گم: «من شاگرد فلان معلم بودم». چون این خودش یه افتخاره.

یادمه یه بار اشتباه بزرگی کردم سر کلاس، خیلی خجالت کشیدم.

فکر می‌کردم دیگه معلم مون من رو دوست نداره، ولی نه تنها ناراحت نشد، بلکه آروم باهام حرف زد و گفت:

“همه اشتباه می‌کنن، مهم اینه که یاد بگیری.”

همون لحظه بود که فهمیدم چقدر ارزش داره شاگرد یه همچین آدمی بودن.

وقتی شاگرد خوبی باشی، یه جور قدردانیه از زحمات معلم.

آخه معلم از وقت خونوادش می‌زنه، از استراحتش می‌گذره، فقط برای اینکه یه چیزی به ما یاد بده.

شاگرد بودن، یعنی پذیرش، یعنی پذیرفتن اینکه همیشه چیزهای جدیدی برای یاد گرفتن هست.

خیلی وقتا دلم می‌خواست از معلمم بپرسم “خسته نمی‌شی؟”

ولی همیشه با همون انرژی اومد، با همون عشق.

وقتی تو امتحان موفق می‌شدیم، بیشتر از ما خوشحال می‌شد . وقتی ناراحت بودیم، دل‌مون رو با یه جمله مهربون آروم می‌کرد.

من از معلم‌هام خیلی چیزها یاد گرفتم که هیچ‌وقت توی کتاب‌ها نبود.

یاد گرفتم چطوری آدم باشم، چطوری مهربون باشم، چطوری تسلیم نشم.

شاگردی تو، معلم عزیزم، بهترین بخش زندگیمه و من همیشه با افتخار می‌گم: “من شاگرد تو بودم.”

انشا توصیف معلم

۶.دفتر خاطرات من و معلمم

اگه یه روز کسی دفتر خاطرات من رو ورق بزنه، حتماً بارها و بارها اسم معلمم رو اون تو می‌بینه ؛ چون هر چی که یاد گرفتم، هر لحظه‌ای که با لبخند از کلاس بیرون اومدم، زیر سایه‌ی اون بوده.

دفتر خاطراتم پر شده از لحظه‌هایی که معلممون با یه جمله قشنگ دل‌مون رو قرص کرد.

یه‌بار تو دفترم نوشتم: «امروز معلممون گفت من تو نوشتن خیلی خوبم… چه حس خوبی بود!»

همون جمله‌ش باعث شد به خودم باور پیدا کنم، باعث شد بیشتر بنویسم، بیشتر بخوام پیشرفت کنم.

بعضی روزا تو خاطراتم نوشتم: «امروز حالم خوب نبود، ولی معلممون فهمید… چقدر خوبه کسی حالتو بفهمه.»

دفتر من فقط پر از درس و امتحان نیست، پر از محبت و امیدیه که معلمم تو دلم کاشت.

خاطره‌ی اولین روز مدرسه‌م هنوزم مثل یه عکس قشنگ تو ذهنمه.

وقتی با ترس وارد کلاس شدم و معلممون با لبخند گفت: “خوش اومدی!”

انگار اون یه جمله همه‌ی ترس‌های منو آب کرد.

دفتر خاطرات من، قصه‌ی هر روزیه که یه چیز جدید ازش یاد گرفتم.

از ریاضی گرفته تا احترام، از املا گرفته تا مسئولیت‌پذیری.

یه‌بار تو دفترم نوشتم: «امروز معلممون گفت شکست خوردن هم بخشی از موفقیته… چقدر حرفش به دلم نشست.»

این جمله‌اش باعث شد وقتی زمین خوردم، بلند شم و ادامه بدم.

من با دست‌های خودم خاطره نوشتم، ولی این معلمم بود که به اون لحظه‌ها معنا داد.

دفتر خاطرات من و معلمم، یه کتاب بی‌نظیره که هر فصلش پر از عشق و یادگیریه.

امیدوارم یه روزی معلمم اون دفتر رو بخونه و بفهمه که چقدر تأثیرش عمیق بوده.

معلمی که نه فقط دانا بود، بلکه مهربون، صبور و دلسوز هم بود.

اگه یه روز بچه‌ای ازم بپرسه “معلم خوب چه شکلیه؟”، می‌گم: “مثل کسی که اسمش بارها تو دفتر خاطرات منه…”

موضوع انشا درباره روز معلم

۷.چراغی که همیشه روشنه

میگن معلم مثل شمعه؛ خودش می‌سوزه تا به بقیه روشنایی بده، اما من فکر می‌کنم معلم فقط یه شمع نیست، یه چراغه که حتی بعد از تموم‌شدن کلاس هم، روشن می‌مونه. یه چراغ که راه رو نشون می‌ده، حتی وقتی سال‌ها از مدرسه فاصله گرفتی.

وقتی توی زندگی به یه دوراهی رسیدم، همیشه یاد حرف‌های معلمم افتادم. یادم اومد که چطوری می‌گفت: “بهترین تصمیم اونیه که بهش باور داری.”همین جمله‌ها شدن چراغ راه زندگیم.

معلم فقط تو مدرسه معلم نیست، تو دل و ذهن ما هم هست، توی تصمیم‌هامون، توی رویاها و انتخاب‌هامون.

یادمه یه‌بار ازش پرسیدم: “شما خسته نمی‌شین از این همه تکرار؟”

لبخند زد و گفت: “وقتی می‌دونم ممکنه یکی از شما با همین درس مسیرشو پیدا کنه، خستگی برام معنایی نداره.”

اون روز فهمیدم که معلم بودن یه عشق واقعیه. عشقی که با حقوق اندازه نمی‌گیرن، با نمره قضاوت نمی‌کنن.

اون چراغی که از دل روشنه، از ایمان به آینده‌ی شاگرداش.

اگه امروز می‌تونم توی جمع حرف بزنم، یا چیزی بنویسم، یا حتی گوش بدم، به‌خاطر نوریه که معلم‌هام تو قلبم روشن کردن.

اونا یادمون دادن که چطور با واژه‌ها بازی کنیم، چطور عددها رو بفهمیم، چطور آدم بهتری باشیم و این یاد گرفتن‌ها مثل شعله‌ایه که هیچ‌وقت خاموش نمی‌شه.

هر وقت به یه چالش جدید توی زندگیم برخورد می‌کنم، اون صدا تو ذهنمه که می‌گه: “تو می‌تونی، فقط باید بخوای.”

معلم عزیزم، تو نوری بودی تو تاریکیِ ندانستن ها، چراغی وسط تردیدهای کودکانه‌مون.

چراغی که راه رو نشون داد، حتی وقتی خودمون نمی‌دونستیم کجا باید بریم.

تو حتی بعد از سال‌ها، هنوز تو ذهن ما روشنی.

و من همیشه قدردانتم…

انشا درباره روز معلم با لحن رسمی و ادبی

انشا درباره روز معلم جدید

انشا درباره روز معلم مقطع متوسطه

۸.نامه‌ای به معلمم

معلم عزیزم، این چند خط را نه با خودکار، بلکه با دلم می‌نویسم…

نمی‌دانم این نامه را می‌خوانید یا نه، اما هر کلمه‌ اش از ته دلم نوشته شده

شاید خیلی وقتهاحرف دلم رو نزدم، شاید خجالت کشیدم بگم چقدر برایم مهم هستید.

ولی حالا، در این روز قشنگ، روز معلم، می‌خواهم همه آن حرفهای نگفته رو بنویسم.

معلم عزیزم، شما فقط به من درس ریاضی و علوم یاد ندادید.

شما به من یاد دادید چطور با ادب باشم، چطور گوش بدهم، چطور صبر کنم، چطور تلاش کنم و….

یادم می یاد روزی را که از امتحانم ناراضی بودم و غصه می‌خوردم، ولی شما با یه نگاه مهربون گفتید: «اشتباهات شما، پله‌های پیشرفت شما  هستند..»

همین جمله‌شما باعث شد تسلیم نشوم، باعث شد خودم را باور کنم.

شما اولین کسی بودید که به من گفتید: «تو می‌توانی!»

و همان “می‌توانی” مثل جرقه‌ای توی دلم افتاد  که هنوزم روشنه.

نمی‌دونید چند بار با خودم گفتم: «کاش بتونم یک روز مثل معلمم باشم.» کسی که بلد باشد دل آدمها رو بفهمه، دلش رو بسپاره به بچه‌ها و امید را پخش کند.

حتی وقتی خسته بودید، حتی وقتی کسی متوجه نبود، باز هم لبخند زدید.

حتی اگر از شما تشکر نکردیم، حتی اگر یه وقت‌هایی اذیت‌تان کردیم،

باز هم برامون همون معلم خوب و دلسوز و دوست داشتنی هستید..

این نامه، شاید ساده‌است، ولی پر از احترام و عشق.

شاید نتوانم همه زحمات‌تان را جبران کنم، اما می‌توانم قول بدهم همیشه یاد حرف‌های شما باشم.

شما برای من همیشه بهترین هستین، حتی اگرسال‌ها بگذرد. همیشه قدردان شما هستم.

معلم عزیزم روزت مبارک …

انشا برای روز معلم

انشا درباره روز معلم کوتاه

انشاء با موضوع معلم برای دبیرستان

۹. اگر من معلم بودم

اگر معلم بودم، به شاگردهام یاد می‌دادم که اشتباه‌کردن اشکال نداره. یاد می‌دادم که نمره مهمه، ولی مهم‌تر از اون، یادگرفتنه.

سعی می‌کردم کلاس‌هامو جوری بسازم که همه با اشتیاق بیان سر کلاس.اگر بچه‌ای غمگین بود، کنارش می‌نشستم و باهاش حرف می‌زدم.

دوست دارم معلمی باشم که بعد ازسال‌ها، شاگرهاش بگن: “اون باعث شد ما خودمون را باور کنیم.”

چون معلم فقط کسی نیست که درس می‌ده، کسیه که امید می‌ده، انگیزه می‌ده و باور می‌سازه.

وقتی یکی از بچه‌ها خجالتی بود، با مهربونی کمکش می‌کردم تا خودش رو پیدا کنه.

اگر معلم بودم، دوست داشتم یه عالمه داستان تعریف کنم، تا همه عاشق یادگیری بشن.

به شاگردام یاد می‌دادم که انسانیت از هر درسی مهم‌تره.

اگر روزی معلم بشم، سعی می‌کنم مثل معلمای خوب زندگیم باشم؛ عاشق، صبور و الهام‌بخش.

معلم بودن یعنی فقط کتاب خوندن نیست، یعنی دیدن دل بچه‌ها.

یعنی وقتی یکی  نیاز به کمک داره ، با صبوری بهش کمک کنی، بهش اعتماد به نفس بدی

وقتی یکی ساکته، ازش بپرسی چی شده.

اگر معلم بودم، همه‌ی شاگردامو با اسم کوچیک صدا می‌زدم، تا احساس نزدیکی کنن.

تو کلاس، یه تابلو می‌زدم با جمله‌هایی مثل: “تو می‌تونی” یا “هر روز یه شروع جدیده”.

سعی می‌کردم با خنده، کلاسو پر از انرژی کنم. وقتی یکی از شاگردام پیشرفت می‌کرد، جلوی همه ازش تعریف می‌کردم تا دلش قرص بشه.

اگر معلم بودم، بچه‌هامو فقط برای امتحان آماده نمی‌کردم، بلکه برای زندگی آماده‌شون می‌کردم.

یادشون می‌دادم که زندگی همیشه عادل نیست، ولی اونا می‌تونن توش قوی باشن.

بهشون نشون می‌دادم که هرکسی یه استعدادی داره، فقط باید پیداش کنه.

اگه یه روزی واقعاً معلم بشم، قول می‌دم معلمی باشم که بچه‌ها از بودن توی کلاسش لذت ببرن و تا همیشه یادشون بمونه.

انشا در مورد روز معلم کوتاه

۱۰.وقتی معلمم مثل یه قهرمان بود

همه ما تو بچگی قهرمان‌هایی تو ذهن‌مون داشتیم؛ یکی بتمن رو دوست داشت، یکی سوپرمن، ولی من همیشه یه قهرمان واقعی داشتم: معلمم.

قهرمانی که نه شنل داشت، نه قدرت خارق‌العاده، اما با حرفاش می‌تونست روزمو بهتر کنه.

یادمه یه روز سر کلاس ریاضی خیلی گیج شده بودم. نمی‌فهمیدم چی به چیه.

داشت اشکم درمی اومد که معلمم اومد کنارم نشست و گفت: «اشتباه کردن یعنی داری یاد می‌گیری.»

همین یه جمله، شد انگیزه‌ی من برای ادامه دادن.

اون روز فهمیدم قهرمان بودن یعنی این‌که یکی حالتو بفهمه، کنارت وایسه و کمکت کنه.

معلمم همیشه بهمون یاد داد که هیچ‌کس کامل نیست، ولی همه می‌تونن بهتر بشن.

هر بار که اشتباه می‌کردیم، لبخند می‌زد و می‌گفت: «اشتباها پله‌ اند، نه مانع.»

وقتی بچه‌ها مسخره ام می‌کردن، اون کسی بود که از من دفاع می‌کرد و می‌گفت: «هر کسی توانایی خاص خودش رو داره.»

اون وقتا فکر می‌کردم شاید فقط کارشه که با ما مهربون باشه، ولی حالا که بزرگ‌تر شدم می‌فهمم این مهربونی از ته دلش بود، نه فقط از وظیفه.

اگه امروز اعتمادبه‌نفس دارم، اگه بلند حرف می‌زنم، اگه از اشتباه کردن نمی‌ترسم، به‌خاطر قهرمانیه که کنارم بود.

معلمی که همیشه گفت: «از زمین خوردن نترس، فقط بلند شو.»

برای همین، تو ذهن من، همیشه قهرمان واقعی کسیه که با عشق، با صبر، با لبخند، راهو نشون می‌ده.

و کی بهتر از معلمم؟

انشاء در مورد معلم برای دبستانی ها

۱۱.کلاس ما پر از خاطره است

هر وقت وارد کلاس می‌شم، انگار وارد یه آلبوم عکس می‌شم.

هر گوشه‌ی کلاس یه خاطره داره، یه لحظه‌ی خاص، یه نگاه، یه خنده… اما قشنگ‌ترین خاطره‌های این کلاس، همیشه به معلممون برمی‌گرده.

کسی که با ورودش به کلاس، انگار هوا پر از انرژی و آرامش می‌شد.

یادمه وقتی ناراحت بودم و بغض کرده بودم، فقط کافی بود نگام کنه، همون یه نگاه پر از محبتش باعث می‌شد آروم بشم.

معلممون همیشه می‌گفت: «تو کلاس باید از خودتون خاطره خوب بسازین، نه فقط نمره خوب.»

و همین شد که سعی کردیم از هر لحظه‌ی درس، یه لحظه‌ی شیرین بسازیم.

حتی تنبیه‌هایی که می‌شدیم، حالا که فکر می‌کنم، پر از خنده بودن!

یه بار یکی از بچه‌ها موقع دیکته، کلی کلمه خلاقانه ساخت و همه خندیدیم،

ولی معلممون به جای عصبانیت، گفت: «آفرین به قوه تخیلت! حالا درستش رو هم یاد بگیر!»

همین رفتارها بود که باعث می‌شد هیچ‌وقت از کلاس خسته نشیم.

حتی صدای قدم‌های معلممون تو راهرو هم خاطره‌ست برام. وقتی صدای در کلاس می‌اومد و ما ساکت می‌شدیم،

و اون با همون لبخند همیشگی می‌گفت: «آماده‌اید برای یه تجربه جدید؟»

کاش می‌تونستم اون لحظه‌ها رو تو شیشه نگه دارم،مثل گنجی که هیچ‌وقت از بین نمی‌ره.

کلاس ما فقط یه اتاق با چهار تا دیوار نبود، کلاس ما جایی بود که یاد گرفتیم رشد کنیم، بفهمیم، بخندیم، ببخشیم…

و همه‌ی اینا به‌خاطر معلمی بود که با عشق وارد کلاس می‌شد و با لبخند می‌رفت. معلمی که خاطراتش، تا همیشه توی دلم می‌مونه.

انشاء در مورد معلم برای مقطع متوسطه

۱۲. معلمم، چراغی در تاریکی

بعضی روزها هست که دنیا برات تار می‌شه. یه عالمه فکر و نگرانی میاد توی سرت و نمی‌دونی باید چی‌کار کنی.

منم یه روز این‌جوری بودم. حوصله هیچ‌چیزی رو نداشتم، حتی کلاس درس رو.

با دل گرفته،  نشستم سر کلاس و فقط به زمین خیره شدم. ولی معلممون، همون اول فهمید یه چیزی تو دلم سنگینی می‌کنه.

آروم کنارم اومد و گفت: «می‌خوای بعد کلاس کمی صحبت کنیم؟» بعد از زنگ، وقتی همه رفتن، نشست جلوم و بدون این‌که من چیزی بگم، شروع کرد حرف زدن.

از امید گفت، از روزایی که خودش هم حال خوبی نداشت اما صبر کرد و ادامه داد.

گفت که همیشه تو زندگی لحظه‌هایی هست که حس می‌کنی نمی‌تونی، ولی همون لحظه‌هاست که باید بایستی، نفس عمیق بکشی و بگی: “من از پسش برمیام.”

اون روز معلمم فقط معلم نبود، یه چراغ بود تو تاریکی دلم. از اون روز به بعد فهمیدم که بعضی حرف‌ها از خود درس مهم‌ترند. این‌که یکی باور داشته باشه تو می‌تونی، حتی وقتی خودت شک داری.

این‌که کسی با دل مهربونش، کمک کنه دوباره خودتو پیدا کنی. اون روز، بدون این‌که امتحانی داده باشم، یه نمره‌ی کامل گرفتم؛ نمره‌ای که توی قلبم ثبت شد، نه تو دفتر نمره.

معلمم همیشه بهم یاد داد که تو زندگی، فقط بلد بودن کافی نیست؛

باید بلد باشی به دل آدما نزدیک بشی، بتونی دردشو ن رو حس کنی.

اون، چراغی بود توی لحظه‌های تاریک من.

و حالا هر وقت حس کنم دارم توی زندگی گم می‌شم، یادش می‌افتم و یه‌جوری انگار دوباره نور می‌گیرم…

انشا درباره روز معلم موضوع جدید

انشا درباره روز معلم کوتاه

انشا درباره روز معلم کوتاه

۱۳.وقتی معلمم اشک‌هامو دید

اون روز یادمه آسمون ابری بود، ولی دل من خیلی ابری‌تر. از خونه که اومدم بیرون، کلی بغض تو گلوم بود.

یه دعوای کوچیک توی خونه، یه دل‌خوری ساده… اما برای من یه دنیا سنگینی داشت. رفتم مدرسه، نشستم سر کلاس، ولی دیگه اون بچه‌ی همیشگی نبودم. نه با کسی حرف زدم، نه حتی لبخند زدم. فقط زل زده بودم به دفترم و انگار منتظر بودم زودتر روز تموم شه.

اما معلممون، با اون دل مهربون و دقت خاص خودش، زود فهمید یه چیزی فرق داره.

آروم اومد کنارم، دستش رو روی شونه ها‌م گذاشت و گفت: «هر وقت خواستی حرف بزنی، من هستم.»

همین جمله باعث شد اشک‌هام بی‌اختیار بریزه. نه از ناراحتی، از اینکه یکی فهمیده حالم خوب نیست…

اون لحظه برای من یکی از صمیمی‌ترین لحظه‌های عمرم بود.

بعد از کلاس، وقتی باهاش صحبت کردم، گوش داد بدون این‌که وسط حرفم بپره، بدون اینکه قضاوت کنه یا نصیحت بی‌جا کنه.

فقط گوش داد و آخرش گفت: «حق داری ناراحت باشی، اما بدون که می‌گذره.»

چقدر اون حرف آرومم کرد…

یه معلم واقعی کسیه که فقط نمره نمی‌ده، دل می‌ده، گوش می‌ده و تو لحظه‌هایی که آدم حس می‌کنه تنهاست، کنارش می‌ایسته.

اون روز فهمیدم که بعضی حرف‌ها توی کتابا نوشته نمی‌شن، اما می‌تونن یه دل شکسته رو درست کنن.

و اون حرفا فقط از دل یه معلم واقعی درمیاد.

معلمی که فقط معلم نیست؛ یه همراهه، یه پناه، یه دوست قدیمی.

جدیدترین انشا درباره روز معلم

۱۴.معلمی یعنی عاشق بودن

خیلی‌ها فکر می‌کنن معلم بودن فقط یعنی درس دادن، یعنی کتاب باز کردن و نمره دادن…

ولی من وقتی به معلم خودم نگاه می‌کنم، می‌فهمم که معلمی یه جور عشق ورزیدنه.

عشقی که تو نگاه مهربونش وقتی وارد کلاس می‌شه پیداست، عشقی که توی صبر و حوصله‌ش برای توضیح دوباره‌ی یه مبحث سخته و حتی توی اون لحظه‌ای که از دستمون ناراحت می‌شه،ولی هنوز لبخندش رو فراموش نمی‌کنه.

معلم ما، با همه‌ی خستگی‌هاش، همیشه با انرژی میومد سر کلاس، هیچ‌وقت شکایت نمی‌کرد، هیچ‌وقت غر نمی‌زد.

همیشه سعی می‌کرد یه‌جوری حرف بزنه که همه بفهمن.

یه بار که ازش پرسیدم چرا انقدر با حوصله‌ای؟

با لبخند گفت: «چون عاشق این کارم، عاشق شماها هستم.» و اون لحظه فهمیدم که چرا معلم‌ها، مثل چراغن…

چون خودشونو می‌سوزونن تا ما روشن بشیم.

گاهی با خودم فکر می‌کنم چقدر سخته هر روز با کلی فکر و دغدغه بیای مدرسه و بازم بتونی به همه‌ی بچه‌ها لبخند بزنی، انرژی بدی، دلسوزی کنی. ولی معلممون همیشه این کارو می‌کرد.

با اینکه شاید کسی از حال دلش نمی‌پرسید،ولی اون همیشه حال دل همه‌ما رو  می‌دونست.

معلمی فقط یه شغل نیست، یه جور زندگیه. یه جور عشق خاص که تو وجود هر کسی پیدا نمی‌شه و من خوش‌شانس‌ترینم که این عشق رو از نزدیک دیدم، توی رفتار معلمی که هنوز هم به یادم مونده، توی لحظه‌هایی که با عشق درس داد، با دل حرف زد، با مهربونی خستگی‌هاشو پنهون کرد.

انشاء در مورد معلم برای مقطع متوسطه

۱۵.لبخند معلم

معلم، روشنی‌بخش راه دانش و بینش است.

در مسیر طولانی و پرچالشِ علم‌آموزی، گاه یک لبخند صمیمی از سوی معلم می‌تواند سنگینی خستگی و اضطراب را از دل دانش‌آموز بزداید.

لبخند معلم، پیام اطمینان و آرامشی است که بی‌کلام، به قلب شاگردان می‌نشیند.

لبخند یک معلم فراتر از یک حرکت ساده‌ی چهره است؛

آن، نماد عشق، صبوری و ایمان به آینده‌ی روشن دانش‌آموزان است.

هنگامی که معلمی با لبخندی گرم به کلاس وارد می‌شود، گویی با خود نسیمی از امید و نشاط را به فضای درس می‌آورد.

دانش‌آموزان در سایه‌ی همین لبخند، جرأت پرسشگری می‌یابند و بی‌ترس از خطا، مسیر دانستن را طی می‌کنند.

در روزهای دشوار و لحظات پراضطراب، لبخند معلم همچون نوری ملایم در دل تاریکی‌های ناتوانی و شک می‌تابد.

وقتی شاگردی در پاسخ به پرسشی ناتوان می‌ماند، لبخند مهربانانه‌ی معلم، به جای نکوهش، او را به تلاشی دوباره دعوت می‌کند.

چنین رفتارهایی است که روحیه‌ی جستجوگری و استقامت را در جان دانش‌آموزان می‌نشاند.

لبخند معلم، پیامی بی‌صداست که می‌گوید: «تو توانمندتری از آنچه می‌اندیشی.»

این لبخند، پلی است میان معلم و شاگرد، پلی از اعتماد، احترام و عشق.

در مدرسه‌ای که معلمان با روی خوش و دلِ باز به استقبال دانش‌آموزان می‌روند، درس خواندن نه یک اجبار، بلکه یک لذت و افتخار خواهد بود.

خاطراتی که در ذهن دانش‌آموزان ثبت می‌شود، تنها شامل دروس و کتاب‌ها نیست؛

بلکه لبخندهای دلگرم‌کننده‌ی معلمان، همراه همیشگی این خاطرات خواهد بود.

سال‌ها پس از پایان دوران مدرسه، دانش‌آموزان شاید فرمول‌های ریاضی یا قواعد دستوری را از یاد ببرند، اما لبخند پرمهر معلمانی که باورشان کردند را هرگز فراموش نخواهند کرد.

من نیز به عنوان دانش‌آموز، به خوبی می‌دانم که تاثیر یک لبخند از سوی معلم، چگونه می‌تواند دنیایی از امید در دل انسان بیافریند.

هر لبخند، نوری است که در تاریکی‌های تردید و ناامیدی راه را نشان می‌دهد.

و چه زیباست آن معلمی که با وجود همه‌ی سختی‌ها و دغدغه‌ها، همچنان با روی گشاده و لبخندی آرام‌بخش، چراغ راه شاگردان خود می‌شود.

در پایان باید گفت، لبخند معلم، نه تنها نمادی از مهربانی و بزرگواری است، بلکه نشانه‌ی تعهدی عمیق به رسالت خطیر تعلیم و تربیت است.

لبخند معلم، همواره در دل دانش‌آموزان، چون خورشیدی درخشان خواهد ماند و گرمای آن تا سال‌های سال، راه زندگی را روشن خواهد ساخت.

انشاء با موضوع معلم برای دبیرستان

جدیدترین انشا درباره روز معلم

انشا درباره روز معلم نگارش جدید

۱۶. معلمی که مسیر زندگی‌ام را تغییر داد

حالا که بزرگ شدم و توی دفتر خودم نشستم، پشت همون میزی که سال‌ها آرزوشو داشتم، هنوز بعضی روزها چشامو می‌بندم و یهو‌ یادم میاد روزایی رو که با کیفم می‌دویدم تو حیاط مدرسه.

اون روزا یه معلمی داشتم که هیچ‌وقت فراموشش نکردم. نه فقط چون خوب درس می‌داد، بلکه چون وقتی من شکسته بودم، دستم رو گرفت. وقتی فکر می‌کردم هیچی بلد نیستم، گفت: «تو می‌تونی، فقط باید باور کنی.»

اون روزا نفهمیدم که چقدر این جمله به دلم نشسته، ولی حالا هر وقت می‌ترسم، صداش تو گوشمه.

اون معلم شاید اسم منو یادش رفته باشه، اما من تا آخر عمر، نه تنها اسمشو، بلکه مهربونیاش رو، لبخندش رو، نگاه امیدوارش رو از یاد نمی‌برم. اون باعث شد من به خودم ایمان بیارم، و امروز که خودمم معلمم، هر روز سعی می‌کنم برای یه نفر دیگه همون آدم باشم.

انشا خلاقانه درباره روز معلم

۱۷. روزی که کیفم فهمید معلم یعنی چه

سلام! من یه کیف مدرسه‌ام. رنگم آبیه و صاحبم یه پسر کوچولوی پرانرژی‌ که هر روز من رو پر از کتاب می‌کنه و می‌بره مدرسه.

یه روز خاص بود. حس عجیبی توی هوا بود. بچه‌ها زودتر از همیشه اومدن مدرسه، با کاغذ رنگی، شکلات و گل‌های کاغذی. من گیج شده بودم! امروز چه خبره؟

وقتی خانم معلم وارد کلاس شد، بچه‌ها یک دفعه داد زدن: «روزت مبارک!»

اون لحظه، اولین‌بار بود که دیدم اشک شادی توی چشمای یه آدم جمع می‌شه. اون‌قدر صحنه قشنگی بود که حتی منم بغض کردم، البته اگه کیفا بتونن بغض کنن!

تازه اون‌جا بود که فهمیدم معلم بودن یعنی چی. یعنی کسی که با عشقش، کتاب‌هارو به دلمون می‌شناسونه. کسی که هر روز با صبر و لبخند، باری از روی دوش ما برمی‌داره…

و من، به عنوان یه کیف، افتخار می‌کنم که هر روز کتابهای بچه‌ها رو برای رسیدن به اون انسان بزرگ، حمل می‌کنم.

 انشا درباره معلم خوب

۱۸. وقتی فهمیدم معلمم یه فرشته‌ست

اون شب خیلی خسته بودم. امتحان سختی داشتیم و من کلی چیز بلد نبودم. هم ناراحت بودم هم خوابم نمی‌برد. یه‌دفعه خوابم برد و وارد یه دنیای عجیب شدم.

یه جاده نورانی جلوی راهم بود. وقتی رفتم جلو، دیدم معلم مون اون‌جاست. ولی نه با لباس معمولی. لباسش نورانی بود و پشتش دو تا بال سفید داشت.

گفت: «من فقط توی مدرسه نیستم، شب‌ها هم هواتونو دارم. هر وقت ناامید شدی، یادت بیاد که می‌تونی. من کنارت هستم.»

من با تعجب گفتم: «شما فرشته‌ای؟»

لبخند زد و گفت: «معلم یعنی کسی که نوری تو دل بچه‌ها روشن می‌کنه. اسمش فرشته نیست، ولی کارش همونه.»

وقتی بیدار شدم، خستگی از تنم رفته بود. یه حس قشنگ داشتم، انگار کسی واقعاً هوامو داره. اون روز فهمیدم معلم فقط یه شغل نیست؛ یه نور بی‌پایانه که راه زندگی رو روشن می‌کنه.

در پایان، با تمام وجود دست معلمانی را می‌بوسیم که بی‌هیچ چشم‌داشتی، چراغ علم و آگاهی را در دل‌هایمان روشن کردند، باشد که با گرامی داشتن مقام معلم، قدردان زحمات بی‌دریغ آنان باشیم و نامشان را با عشق و احترام در دل‌هایمان جاودانه کنیم.

امیدواریم دانش آموزان عزیز با مطالعه این مطلب از سایت رنگ وارنگ برای نگارش انشا درباره روز معلم  به اندازه کافی ایده گرفته و انشای منحصر به فرد خود را به نگارش درآورند.

خوشحال می شویم نظرات خود را در زیر همین مطلب (انشا درباره روز معلم) با ما و دیگر همراهان خوب سایت به اشتراک بگذارید. منتظر دریافت نظرات ارزشمند شما عزیزان هستیم.

گرد آوری و تنظیم : https://rangvarang.com

3.5/5 - (26 امتیاز)